توضیحات
کتاب تئوری انتخاب
کتاب تئوری انتخاب یکی از کتابهای بسیار خوب در حوزهی موفقیت است که توسط روانپزشک ویلیام گلاسر نوشته شده است و خود او نیز برای اولین بار این تئوری را مطرح کرد.
وی در این کتاب بسیار تاکید میکند که رفتار درونی ما بسیار در زندگی ما تاثیر گذار است و باید از رفتار رضایت بخش در زندگی خود استفاده کنیم.
گلاسر در این کتاب توضیح میدهد که اگر ما رفتارهای مؤثر و مسئولانه ای انتخاب کنیم، یعنی یاد بگیریم هم نیازهای خود را به خوبی برآورده کنیم و هم مانع برآوردن نیازهای دیگران نشویم؛ خشنود، کامیاب، شاداب و با سعادت خواهیم بود و همواره زندگی را به دلخواه خودمان به پیش خواهیم برد.
تئوری انتخاب به زبان ساده
دکتر گلاسر معتقد است که تمام رفتارهای انسانها بر اساس انتخابهای آنان به وجود میآید. در حقیقت هر انسانی با هر انتخابی که در زندگی میکند در تلاش است تا به ارضای یکی از این پنج نیاز اساسیاش بپردازد:
- نیاز به بقا
- نیاز به عشق و احساس تعلق
- نیاز به قدرت (موفقیت و ارزشمندی)
- نیاز به آزادی
- نیاز به تفریح
تئوری انتخاب بر کنترلی که هر فرد بر احساسات و رفتار خود دارد، تاکید میکند. به این ترتیب میتوان به این نتیجه رسید که اگر ما به تئوری انتخاب معتقد باشیم، مسئولیت زندگی خود را به صورت تمام و کمال قبول میکنیم و این مسئولیت پذیری برایمان آزادی به همراه دارد.
برشی از کتاب تئوری انتخاب
چرا برخی از ما چیزی را انتخاب می کنیم که مایۀ درد و رنج ماست؟!
بهترین انتخاب ممکن، ضرورتاً انتخاب مفید و سودمند نیست. ولی در زمانی که ما به انتخاب دست میزنیم مفید و خوب به نظر میرسد.
دکتر گلاسر مثال خوبی دارد؛ او میگوید یک مرد جوان در پارک بزرگ کاکتوس مشغول قدم زدن بود، ناگهان تمام لباسهایش را در آورده و وسط کاکتوسها میپرد و غلت میزند، افرادی که اطراف بودند او را با زحمت بیرون میآورند و از او میپرسند: چرا این کار را کردی؟!
او پاسخ میدهد که :
“در آن لحظه به نظرم کار خوبی میآمد”
همه ما انتخابهای این چنینی داریم که در لحظه به نظرمان کار درستی میآمده،
- زمانیکه از ترس تنهایی با کسی ارتباط داشتیم که ما را به بیراهه کشانده ،
- در زمان درماندگی از کسی درخواست کمک کردیم که صلاح ما را نمیخواسته
- تلاش برای نگه داشتن فردی کردیم که روح و شخصیت ما را پایمال کرده
همه ما احتمالاً در میان کاکتوسها غلت زدهایم.
ما در آن لحظه این رفتارهای آسیبزا را انتخاب میکنیم، اما چرا؟!‼
استفاده از یکسری الگوها که ممکن است از والدین یا اطرافیان آموخته شده باشد یا انتخاب آسانتری است، نسبت به فکر کردن و پیدا کردن انتخابهای بهتر، این است که ما را برآن میدارد که رنج بردن و تحمل درد را انتخاب کنیم.
باور این که موقعیتی ناامیدکننده است و شما نمیتوانید هیچ کاری بکنید باعث این همه رنج و درد شده است.
باور افسرده شدن بسیار راحت تر از تلاش برای گرفتن حق است،
باور اضطراب داشتن راحت تر از تلاش برای دوست داشتن کسی است،
باور ناامیدی و اندوه راحت تر از تغییر مسیر و شروع مجدد است،
بله ما به این علت است که در شرایط خاص روی کاکتوسها غلت میزنیم.